نمی دانم باور می کنی
یا نه ولی
از وقتی که نام تو را لا به لای عاشقانه هایم
به آغوش می کشم ،
مزه ی شعرهایم ، بوی نگاهت
عطر شکوفه های
بادام اندامت را می دهد
و من ریه ام را
پر می کنم
از هوای عشق تووو...
❤
تو لیلی نیستی !
من اما مجنون حرفهایت میشوم !
دیوانهی دستهایت
مبهوت خندههایت
شیرین نیستی !
ولی من
صخرههای شب را آنقدر میتراشم،
تا خورشیدم طلوع کند
و تو در آغوشم لبخند بزنی
❤
♥میون تموم نداشتن ها دوست دارم♥
♥شانس هر روز دیدنت وندارم ولی دوست دارم♥
♥وقتی دلم هواتو میکنه حق شنیدن صداتو ندارم ولی دوست دارم♥
♥وقتایی که روحم درد داره و میشکنه شونه هاتو برای گریه کردن کم دارم ولی دوست دارم♥
♥وقت دلتنگیام آغوشتو برای آروم شدن ندارم ولی دوست دارم♥
♥♥♥♥آره♥♥♥♥
♥همه ی وجودمی ولی هیچ جای زندگیم ندارمت♥
♥میون تموم نداشتن ها باهمه ی وجودم دوست دارم♥
♥تقدیم به تویی که ندارمت ولی دوست دارمت♥
♥نمیدونی چه لذتی داره دوستداشتنت حتی وقتی روحتم از این دوست داشتن خبر نداره♥
تو آدم امن منی،میتونم روت حساب کنم
وقتی سرمو میزارم روی پاهات به هیچی فکر نکنم
میتونم از همه کارایی که کردم
پیشت حرف بزنم و قضاوت نشم
میتونم دردامو بهت بگم و
دست مهربونت رد اشک رو گونمو پاک کنه
من پیش تو میتونم خودم باشم
همونی که تاریکه شکستهاس و
تورو خیلی دوست داره.
تو به اندازه سیگار بعد از مستی زیبایی.
تو به اندازه چایی کنار باقلوا زیبایی.
تو به اندازه بوی خاک بعد از بارون زیبایی.
تو به اندازه "هنر، قرآن، ورزش، ورزش" زیبایی.
تو به اندازه خواب زیر کولر با پتو زیبایی.
تو به اندازه پاستا و نوشابه زیبایی.
تو به اندازه آش رشته داغ توی زمستون زیبایی.
تو به اندازه تموم رز های مشکی زیبایی.
تو به اندازه پیچوندن کلاسای فیزیک زیبایی.
تو به اندازه فندق لابهلای پلاستیک تخمه ها زیبایی.
تو به اندازه دریا موقع غروب زیبایی.
تو به اندازه بوی کتابای نو زیبایی.
تو به اندازه ته دیگ ماکارونی زیبایی.
تو به اندازه گوش دادن به صدای طبیعت زیبایی.
اگه بخوام ادامه بدم تا فردا شب طول می کشه؛
خلاصه بگم؛
تو به اندازهی تموم زیبایی های جهان زیبایی❤
من میخوام به جای تموم شبایی که
کسی بهت شب بخیر نگفته، شباتو بخیر کنم.
میخوام به اندازهی تموم دوستت دارمایی که
نشنیدی، دوستت داشته باشم.
میخوام به اندازهی همهی اون لحظههایی که
تنها بودی و دوست داشتی یکی کنارت باشه،
پیشت باشم.
میخوام به اندازهی هر ثانیهای که
دلت میخواسته یکی بغلت کنه، تو بغلم باشی.
میخوام به اندازهی همهی گریههات،
بخندونمت، به اندازهی همهی دلتنگیات
خوشحالت کنم.
می خوام به اندازه تموم روزای بدت
برات خاطره خوب بسازم.
میخوام همه ی تنهاییاتو جبران کنم،
میخوام زندگیتو قشنگ کنم.
ببین.
من انقدر دوستت دارم که
هرچی دارم مال تو،
همهی خندهها مال تو،
همه چیزای خوب مال تو،
همه قشنگیا، همه بهترینا مال تو؛
از بین همهی دوست داشتنیهای ِتوی این دنیا
فقط یه تو واسه من♥️🥹
آنقدر دوستت دارم که یادم نمی آید از کجا شروع شد
داستان ما نه شروع دارد و نه پایان
تو یهویی پایت را همان جایی گذاشتی که باید میگذاشتی،
دیگر هم از من نپرس تا کی دوستم داری
مگر میشود جلوی راه اقیانوس ها را بست؟
مگر میشود جلوی خورشید چیزی قرار داد که دیگر نتابد؟!
برای دوست داشتن های من
هیچ پایانی وجود ندارد♥️🥺🤌🏻
من دلم میخواد اون موقع که
صدای جفتمون از خستگی گرفته بشینم کنارت
لیوانمو بغل کنم اونجوری که تو دوست داری،
تو بغلم کنی اونجوری که من دوست دارم.
با صدای خسته ات حرف زدنتو گوش کنم
تکون خوردن لباتو نگاه کنم.
بازی کنم با رگای دستات.
خیره بشم به بهشت بین یقه و گردنت.
دلم میخواد روی بزرگترین پله برقی دنیا وایسیم
و همدیگه رو نگاه کنیم.
که نترسم که میخوریم زمین
غرق شم توت
دلم میخواد قهوهام رو دوست نداشته باشم و
به جاش قهوهی نصفه خوردهی تو رو دوست داشته باشم.
دوست دارم دست ببرم تو موهات و
راه برگشتو گم کنم.
دلم میخواد تمام طول روزمو بدم و
به جاش تو رو اول صبح و آخر شب حس کنم کنارم🤍✨
وقتی میپرسی چرا از بین میلیون ها نفر
عاشق تو شده ام
دوست دارم فریاد بزنم رو به همان میلیون ها
نفر و به همه بگویم
من دلم را به موهای خرماییاش باخته ام
به چشمهایش ، به آن ابروهای کشیده اش
به چال روی گونه اش به خنده هایش
که قند در دلم آب میکند
ولی راستش میترسم
میترسم آنها عاشقت شوند
پس فقط آرام در گوشت میگویم
آمدنت دنیایم را عوض کرد
تو جای من بودی عاشق نمیشدی؟!❤️
تو برای من همان نوشته ی کوتاهی هستی که
اول کتاب هایی که هدیه می دهند می نویسند.
همانقدر پر از عشق، همانقدر پر از خاطره،
همانقدر درگیر کننده.
همان نوشته ای که
حتی وقتی آخر کتاب هم رسیده باشم
باز به صفحه اول برمیگردم و هزار باره میخوانمش
و ته دلم قنج میرود از این احساسی که
پشت آن خطوط پنهان است ،
تو دقیقا برای من همان نوشته ای،
چون میدانم حتی
در آخرین لحظات زندگیم هم که باشم
تنها بازگشت به زمانی که عشق تو روی قلبم حک شد
مرا به وجد خواهد آورد! 🤍✨
╮•♥️•╭عـزیزم!!!!
براے یڪ ڪروناۍ معمولۍ
بہ دیدنت نیایم؟
با ویروس چشم هایت که
بہ جانم افتاده چه ڪنم؟
نه جانا،..من همه خطرها را برای دیدنت
به جان میخرم؛
اتفاقا اینبار هم مثل همیشه وقتی
ببینمت بہ آغوش میگرمت و
از سر ٺا پایت را غرق بوسه میکنم؛
مگر میشود تو را ندید و بیمار نشد؟
مگر میشود ٺو را نبوسید و شاداب بود؟
مگر میشود ٺو را لمس نڪرد
و حال خوبے داشت؟
اصلا مگر نمیگویند
پیشگیرۍ بهتر از درمان است؟
من برای پیشگیرۍ از زندگی کردن ساده،
زندگی کردن تکرارۍ،
میبینمت،به آغوش میگیرمٺ
و خیلے میبوسمت،
تا عشقمان از دست نرود.
عشق هم مثل سلامتیست،
باید پیشگیری ڪرد،
باید حواست باشد که عادی نشوۍ،
ڪه مریض نشوۍ؛
من با عشق زندگی خواهم کرد؛
گور پدر تمام ویروس هاۍ خطرناک جهان،
آماده شو آب دستم بود،
آتش دستم بود،
چند دقیقه بعد میرسم که ببینمت،
به آغوش بگیرمت
و خیلی زیاد ببوسمت..╮•♥️•╭