پاتریک دانا

خدا انقدر امتحان الهی ازمون گرفت که خودکارمون جوهر تموم کرد XD بیشتر

پاتریک دانا
۲۱۰ پست
۲۸ امتیاز
مهربون

تصاویر اخیر


پسر خالم آی پدشو گذاشته بود رو زمین
منم فک کردم از این ترازو دیجیتالاس رفتم روش وایسادم
هیچی دیگه بیچاره کور شد از بس گریه کرد

اومدم خونه به مامانم میگم گشنمه، میگه عزیزم نون هس ،تخم مرغ هس، روغنم هس،
برو هر چى دوس دارى درست کن بخور!

از امتحان برمیگردیم ، بابا مامانمون میپرسن چطور بود ؟
میگیم عالی بود قبول میشم ! میگن بروووووووو... راستشو بگو !
بعدش میگیم افتضاح بود خراب کردم ؛
میگن مسخره بازی درنیار راستشو بگو !
ما باید به کدوم سازشون برقصیم؟

یه وختایی نمیرم دمه یخچال که پیشه من شرمنده نشه... خدا هیچ یخچالی رو شرمنده صاحبش نکنه.

دیگه کار از کلیپس گذشته برخی از دخترا در حال ساخت مسکن مهر رو سرشون هستند…!

ﻣﺮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﺬﮐﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ

ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺯﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﺵ

ﻧﯿﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﭘﯿﭽﺎﻧﺪﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ!

سلامتیشون صلوات.....

وقتی ادم از خاک خلق شده

حق بدین !!

نمیشه انتظار داشت که کرم نداشته باشه !!!

بفرستید برا شوهراتون


#چالش_ایموجی

زن باس :

.

.

کله صبح آقاشونو به زور از رختخواب

بکشه بیرون ،

ببره دست و صورتشو بشوره ،

بیارتش تو آشپز خونه

بعد بهش بگه:

عشقم ظرفای دیشب هنوز مونده ،

اول اینا رو بشور بعد برو سرکار..


غضنفر به اتاق رئیسش رفت و گفت:آقای رئیس من برای ازدواج دو روز مرخصی

می خوام.

.

.

رئیس گفت :شما که یه هفته تعطیلی داشتین چرا ازدواج نکردین؟

غضنفر گفت :آخه نمی خواستم تعطیلاتم رو خراب کنم !!!


با شوهرم بحثم شد

قهر کرد رفت خونه بغلی که

خونه مامانشه

منم نه گذاشتم ، نه ور داشتم

نت رو خاموش کردم

به همین برکت

با یه دسته گل برگشت

والا این دیگه سوسول بازیه

از قدیم قهر مال خانمها بوده

لطف کنن آقایون و داداشام

محدوده رو رعایت کنن


صبح خواستم مثل روشنفکرا تو بالکن قهوه بخوردم

و روزنامه بخونم که همسایه بالایی روفرشی رو تکون داد

رو سرم، شرایط منطقه روشنفکری رو بر نمیتابه




یارو ساعت 6 صبح جمعه زنگ خونمون زده.

من :بله؟

یارو:این کیا اسپورتیج جلوی پارکینگ پارک کرده مال شماست؟

من:نه

.

.

.

یارو:دلت بسوزه مال ماست

بعضیا روانین بخدا


‏من باشم

تو باشی

یک سقف باشد

فنجانی چای

چند نخ سیگار

یک پرس کوبیده با گوجه

یک استخر کوچک با جکوزی

و یک مزراتی

دیگر تو هم نباشی مهم نیست…


صبح بهم التماس میکرد نرو منو تنها نزار!!

بهش گفتم عزیزم منم عاشقتم ولی باید برم سر کار سعی کن بفهمی!

.

.

.

.

مکالمه “من” و پتو امروز صبح. یهویی


امروز میرم بازار موبایل آیفون 7 قرمزو ببینم اگه به دلم بشینه …

.

.

.

هفته ای دیگه باز میرم میبینمش