در با مولانا
ای ز خیالهای تو گشته خیال عاشقان خیل خیال این بُوَد تا چه بُوَد جمال تو ؛ زهر بود شکر شود سنگ بود گهر شود شام بود سحر شود از کرم خصال تو... / ( مولانای جان ) /