امشب از لطف به دلداری ما آمده ای
خوش قدم باش که بسیار بجا آمده ای

چه عجب یاد حریفان پریشان کردی
لطف کردی که به یاد دل ما آمده ای

تو که در خواب هم از آمدنت بود دریغ
در شگفتم که به ناگاه، چرا آمده‌ای

سر مهر آمدی از سر مگر ای ترک ختا
یا خطا کردی و ره را به خطا آمده‌ای

گفته بودی شبی از حالت من می پرسی
شاید اندر پی وعده به وفا آمده‌ای

کاخ شه را به پشیزی نخرد کلبه ی ما
تا تو ای شاه به دیدار گدا آمده‌ای

شب و وصل و گله از دوست!دلا یاوه مگو
بخت بد باز تو امشب به صدا آمده‌ای؟

امشب ای باد، چو آن زلف چه خوشبو شده‌ای!
تو هم از کوچه ی معشوقه ی ما آمده‌ای؟

سر به پای تو فشانم که صفا آوردی
تا به دلداری این بی سر و پا آمده‌ای

معینی_کرمانشاهی

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.