ویران
آنجاست که میفهمی "دلتنگی" چه دماری از روزگارت در آورده است ...
که حتی خود را نیز فراموش کرده ای ...
بزرگترین عذاب همین "خاطره های بی انصاف" میباشند ...
که حتی با یک بوی "عطر" تو را چنان میکوبد ،
در خود میشکند که ... خسته ات میکند ...
دلتنگی تاوان تمام همین دل بستن هاست ...
کاش میشد دل را جا گذاشت و رفت ...
کاش ... میشد که "رفت"... "رفت" ...
دیدگاه غیرفعال شده است.

پسند

بازنشر