با منِ دردآشنا، ناآشنایی بیش از این؟

ای وفادار رقیبان، بی وفایی بیش از این؟



گرم احساس منی، سرگرم یاد دیگران

من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این؟



موجی و بر تکه سنگی خرد، سیلی می زنی

با به خاک افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟



زاهد دلسنگ را از گوشه ی محراب خود

ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟



پیش از این زنجیر صدها غم به پایم بسته بود

حال، تنها بنده ی عشقم، رهایی بیش از این؟

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر