من عمقِ فاجعه را از عمقِ شیارِ پیشانیِ کارگرجوانی فهمیدم ، که دیروقت از سرِ کارش بر می گشت ، اما پولی برایِ خریدِ نان هم نداشت ...
هیس ... کارگرها نان نمی خورند !!!
عمقِ فاجعه را از شرمِ نگاهِ زنِ متاهلی خواندم که برایِ نسیه ی خوراکِ اهلِ خانه به بقالیِ سرِ کوچه رفته و با پیشنهادِ بی شرمانه ی مردِ بقال رو برو شده بود ...
هیس ... زن های نجیب ، سکوت می کنند ...
عمق فاجعه را در دستانِ واکسیِ کودکی دیدم که برایِ تامینِ دارویِ پدرِ سرطانی اش ، ترک تحصیل کرده بود ...
هیس ... کودکان ، اعتراض نمی کنند ...
من عمق فاجعه را وقتی فهمیدم ، که انسانیتی نبود ، تا برای این مردم تفسیرش کنم ... !!
فاجعه ی قرنِ اخیر ، آنقدر عمیق است که هزاران گاندی و مادر ترِزا هم از پسِ جبرانش بر نخواهند آمد ...
انسانِ ظالم ، حرفه اش ستم کردن است ،
فاجعه ماییم ؛
که سکوت می کنیم … !!!

‌#نرگس_صرافیان_طوفان

پسند

بازنشر