گاهی باید رفت ...
باید نسخه ی فاصله گرفتن را برایِ خود پیچید ...
باید از تمامِ بی مهری و بی انصافیِ دنیا دور شد ...
جوری ؛
که هیچکس نفهمد ...
کاش جایِ ساکتی برایِ تبعید شدن بود ...
این روزها ، شعور و احساسم درد می کند ،
هیچ جوره تابِ ماندنم نیست ...
خسته ام ؛
از تمامِ دنیا ...
از نقاب ها و موجوداتِ کوکی و آهنیِ این بازیِ تکراری ...
از چشم هایِ بیدار و اندیشه هایِ خوابیده ...
حالِ من خوب نیست ...
می خوابم ...
اگر خدا را این حوالی دیدید ،
بیدارم کنید ...
سرم برایِ مناظره با او
بدجور درد می کند ...
یه پدری میگفت ماها جوونا رو بدبخت کردیم میگف من 5 تا بچه دارم از این 5 تا 3 تاشون بیکارن و من دارم خرج زن و بچه هاشون رو میدم..
بابام میگه همیشه برای پیشرفت توی این جامعه باید مث همین آفتاب پرستا باشی... هیییییی
Nafasim
روحشون شاد
MANI
فروغ خیلی قشنگ می گوید :
ما هرچه را که باید از دست داده باشیم ، از دست داده ایم .. ما بی چراغ به راه افتادهایم !
Nafasim
پس ترس از براي چيست؟!
MANI
چه عرض کنم ....
Nafasim
هيچ !!! و سكوت تلخيست اين هيچ...
MANI
هعی وااااااااای ...........
Nafasim
كاش ميشد براي اينهمه سكوت كاري كرد....
MANI
هراسناک تر از نابینایی
دیدن است
با دو چشم باز
که چه بر سر سرزمینمان می آید...
بلاگا_دیمیتروا
Nafasim
كاش منم مث خيليا نابينا بودم
درد كشيدن و كاري نكردن خيلي سخته ...
MANI
به ما گفتن به احترام آزادی برخیز
چقدر ساده و با اشتیاق از جایمان بلند شدیم ...
از آن روز نه جایی برای نشستن داریم نه سرزمینی برای ماندن .
Nafasim
چقدر تلخه اين حقيقت...
Nafasim
چقدر از سياست متنفرم
MANI
گاهی باید رفت ...
باید نسخه ی فاصله گرفتن را برایِ خود پیچید ...
باید از تمامِ بی مهری و بی انصافیِ دنیا دور شد ...
جوری ؛
که هیچکس نفهمد ...
کاش جایِ ساکتی برایِ تبعید شدن بود ...
این روزها ، شعور و احساسم درد می کند ،
هیچ جوره تابِ ماندنم نیست ...
خسته ام ؛
از تمامِ دنیا ...
از نقاب ها و موجوداتِ کوکی و آهنیِ این بازیِ تکراری ...
از چشم هایِ بیدار و اندیشه هایِ خوابیده ...
حالِ من خوب نیست ...
می خوابم ...
اگر خدا را این حوالی دیدید ،
بیدارم کنید ...
سرم برایِ مناظره با او
بدجور درد می کند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
اسماء
به ما گفتن به احترام آزادی برخیز
چقدر ساده و با اشتیاق از جایمان بلند شدیم ...
از آن روز نه جایی برای نشستن داریم نه سرزمینی برای ماندن .
همیشه به بابام میگم شماها فقط میخواستین آزادی رو بگیرین اما نمیدونستین که چی میخواین از این آزادی
Nafasim
.....
MANI
از پلنگها هراسی نداشتیم
و بر سر شیران نعره زدیم
ولی عاقبت آفتاب پرستی هزار رنگ
فریبمان داد
اسماء
از پلنگها هراسی نداشتیم
و بر سر شیران نعره زدیم
ولی عاقبت آفتاب پرستی هزار رنگ
فریبمان داد
یه پدری میگفت ماها جوونا رو بدبخت کردیم میگف من 5 تا بچه دارم از این 5 تا 3 تاشون بیکارن و من دارم خرج زن و بچه هاشون رو میدم..
بابام میگه همیشه برای پیشرفت توی این جامعه باید مث همین آفتاب پرستا باشی... هیییییی
MANI
آری اینجا سرزمین ریشه هاست !!
کشورِ آزادیِ اندیشه هاست !!
دَم مزن ، چیزی نگو از مشکلات
سرو اینجا زیر تیغ تیشه هاست
چهره شهرم کثیف ست و کبود
نوجوان در فکر افیون ست و دود
یک پدر در حسرتِ نانِ شبَش
آنطرف یک شیخ، دائم در سجود !
روزهامان تیره ، شبها بی عبور
کوچه ها بن بست و آزادی چه دور
آری اینجا زیستن، بیچارگی ست
قفل بر لب ، چشمهامان کورِ کور
پشت هر تک پنجره دیوار شد
گل اسیر عقده های خار شد
در پسِ این اختناقِ سهمگین
بطری نوشابه ها !! انکار شد
خودکشی کردیم و خود را باختیم
با بد و خوبی ّ دنیا ساختیم
ما به امّیدی که ساحل پیش روست
بی سبب خود را به آب انداختیم
از جهالت ضربه ها خوردیم و هیچ ...
آبروی عشق را بردیم و هیچ ...
ما بنام خویش و کام دیگران
بارها در زندگی مردیم و هیچ ...
اسماء
آدمی از بی بصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی #غلامی ز سگان خار تر است
من ندیدم که #سگی پیش سگی سر هم کرد
MANI
در تضادند غم من و پریشانی تو
سفره ی فقر من و سفره ی مهمانی تو
روزی آید که خدا حکم کند مابین
پینه ی دست من و پینه ی پیشانی تو
مولوی
اسماء
هی امان هی از این همه درد
MANI
گوسفندی که تمام وسعت دیدش در پشت گوسفند جلوی خودش خلاصه می شود، چگونه تشخیص دهد که امروز او را به چرا خواهند برد یا قتلگاه !!!
آلبر کامو