اره والا یه بار بدبختی سر صبح اومدم نیمرو درست کنم این شیشه زردچونه سفت شده بود شیشه زردجونه و فلفل رو زدم به هم تا جا به جا بشه خودش رو ول کنه هر دو شیشه شکست ریخت کف آشپزخونه زهرمار نکرد به ما یه نیمرو خوردن رو شانس هم ندارم
شیرین اینجا یه بار یکی از بلورها که کنار پذیرایی میزاره دستم خورد افتاد شکست خیلی هم گرون قیمته جمع کردم بردم توی باغچه خونه چالش کردم بعد خواستم نفهمه رو میزش یه قفس طوطی رو گذاشتم هر وقت سراغ بلوره رو ازم میگیره میگم حواسم نبود بردمش توی انباری گذاشتم رفتم انباری برات میارم آلان 6 ماهه آن رو بفهمه پوستم رو درسته میکنه
♔یاســــین♔
من بردم 10 کیلومتر اونورتر خاکش کردم
بازم فهمید
لنتیا خیلی زرنگ شدن
meysam
اره والا یه بار بدبختی سر صبح اومدم نیمرو درست کنم این شیشه زردچونه سفت شده بود شیشه زردجونه و فلفل رو زدم به هم تا جا به جا بشه خودش رو ول کنه هر دو شیشه شکست ریخت کف آشپزخونه زهرمار نکرد به ما یه نیمرو خوردن رو شانس هم ندارم
رها
زردچوبه ریختی وای من بودم دنیار رو رو سرت خراب میکردم
meysam
شیرین اینجا یه بار یکی از بلورها که کنار پذیرایی میزاره دستم خورد افتاد شکست خیلی هم گرون قیمته جمع کردم بردم توی باغچه خونه چالش کردم بعد خواستم نفهمه رو میزش یه قفس طوطی رو گذاشتم هر وقت سراغ بلوره رو ازم میگیره میگم حواسم نبود بردمش توی انباری گذاشتم رفتم انباری برات میارم آلان 6 ماهه آن رو بفهمه پوستم رو درسته میکنه