بوسههایت را بپوشان بر تن لبهای من
دوست دارم تا که آغوشت شود مأوای من
ای سراسر شور شیدایی، تو ای تصنیف عشق!
چون خدا، یکدانهای، ای گوهر بیتای من!
آیهای هستی که بر من یک شبه نازل شدی
با عذار مَهوَشَت روشن شده سیمای من
زندگی یعنی که عَین و شین و قافِ مهر تو
با حضورت گشته رویایی، تِم دنیای من!
رد عنّاب لبانت بر لبانم مانده است
کردهای مسکور و مستم، لعبت صهبای من!
با نُت احساس تو صدها غزل سر دادهام
شاعری یعنی صلای مهر تو، آوای من!