“دوستت دارم” های سیزده سالگی را
روی بخارِ شیشه‌ی کلاس کشیدیم
با یک قلب و حرفِ اولِ یک اسم
دوستت دارم های بزرگ تر را
در نامه های عاشقانه نوشتیم پنهانشان کردیم…
هنوز هم یکی از آن نامه ها آنجاست…
من از ترسِ مادرم،
جوری پنهانش کردم

که حتی خودم هم نتوانستم پیدایش کنم!
 زنان در حوالی سی‌سالگی
شاید دیگر قلبی روی بخار شیشه نکشند،
اما‌ هنوز هم پُر از دوستت دارم اند؛
چند تا از دوستت دارم هایم را برایت
مربای آلبالو درست کرده ام؛
چند تا را گرد گرفته ام از اشیا؛
با یکی از آنها پیراهنت را اتو کرده ام؛
با یکی دارم این شعر را برایت می نویسم…!

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.