يه پيرمرده و يه پيرزنه و يه
پسره و يه دختره تو يه كوپه قطار با هم بودن، قطار ميره تو تونل و همه جا
تاريك ميشه، يهو يه صداي ماچ و بعد
هم يه صداي كشيده مياد! قطار از تونل مياد بيرون همه نشسته بودن سر
جاشون. پيرزنه با
خودش ميگه: عجب دختر متين و باحياييه! با اينكه جوونه و دلش ميخواد ولي به كسي راه نميده، تا يارو بوسيدش ،
گذاشت زير گوشش! دختره با خودش ميگه: عجب پيرزنه نجيبيه! با اينكه سنش بالاست و كسي تحويلش نميگيره،
بازم نميذاره كسي ازش سوء استفاده كنه. پيرمرده هم با خودش ميگه: بابا عجب بدبختيهها! يكي ديگه
حالش رو ميكنه ما
كشيده رو ميخوريم! پسره هم با خودش ميگه: چه حالي ميده آدم كف دستش رو ببوسه محكم بزنه تو گوش بغلي!
پیمان
مهران
Nastaran
ایول
مهران
ایول به خودت
Nastaran
مهران
Nastaran
خوشمان آمد آفرین
مهران
اعععععع دزد دزد
Nastaran
تو هم بزار اگه من گفتم دزد
مهران
این مال خودمه
Nastaran
سند وبده ببینم زود
مهران
اها سند میخوای باش وقتی با ماشین رفتم روت میفهمی
Nastaran
جرأت داری
مهران
باشه امشب جرات داری بیرون پیدات بشه
Nastaran
تسلیم
مهران