نزدیک عید که میشه علاوه بر خونه تکونی دلمون رو هم بتکونیم ، بدی هارو فراموش نکنیم اما ازشون درس بگیریم و رها کنیم تا روی دلمون سنگینی نکنن
رها کنیم ؛
اون آدمی رو که همیشه به سمتش دویدیم ، منتظرش موندیم ، نگران و دلواپسش شدیم ، سعی کردیم حالشو خوب کنیم و بدون اینکه برامون بمیره براش تب کردیم..و یک آخر شب که فکرمون مشغول شد و چشمامون تر، یهو فکر کردیم که اصلا براش مهمم؟ اصلا منو میبینه ؟ اصلا حاضره برام منتظر بمونه؟ و بعد از اینکه اشکمون مثل بار...

*متن نوشته ستایش*

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.