چند وقت که برات اهمیت نداره گریه های من

خلوت شبات دیگه شده غریبه با صدای من

زندگی تو از آرزو و حال و روز من جداست

حالا که تو شدی یه آدم غریب و سرد و  بی هواس

من از این شهر میرم شهری که ستاره هاش خاموش

معشوق عاشقش رو می فروشه به هیچ و پوچ زندگی

من از این شهر میرم شهری که به ظاهر آشنا زیاده

اما تو نمی دونی درد هات رو تو تنهایی به کی بگی

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.