یک روز می آید که تو گشتی پشیمان مثل سگ
در سراغم می دوی هر سو هراسان مثل سگ

رد پایم را به هذیان مثل سگ بو می کشی
در فراقم می شوی نالان و گریان مثل سگ

کوچه کوچه کوچه کوچه زیر باران
مثل سگ
عاقبت لِه می شوی بین اتوبان مثل سگ

سعی کردم دور باشم از تو اما می گرفت
چشم هایت پاچه ی دل دور از جان مثل سگ

تا میان جمع می شد صحبت از زیبایی ات
از حسادت می فشردم لب به دندان مثل سگ

گرچه از چشم تو افتادم به لطف دوستان
من وفادار بودم به قرآن مثل سگ

ای درخت گل نشد بر شاخه هایت پر کشم
پارس می کردند اطرافت رقیبان مثل سگ

حرف رفتن شد میان ما و گفتم خب برو
حال پشیمانی پشیمانی پشیمان مثل سگ

پسند

بازنشر