بعد، از، اینکه، خرید، کردم، واقعا، خسته بودم، از در مجتمع که اومدم تو خیلی برام عجیب بود که دیدم هیچکس رفت و آمد نمیکنه، برای همین روی یک برگه نوشتم یک کیف و مقداری پول گم شده، اونو چسبوندم به شیشه، یک ساعت بعد داداشم اومد گفت دم در شلوغه میگن یک کیف پر از پول گم شده شنیدی.تو؟ و با گفتن عه کجا.؟ رفتم آشپزخونه که زیر برنجو کم بکنم.

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر