کم، کم، ما هم مثل همه که، دارند میرند به طرف خونه هاشون، بریم خونه،حتی، تنها اون خانم و آقای مسن، که رو به روی نیمکت ما نشسته بودند و به بچه ها و خانواده هایی که از جلوی اونها رد می شدند به اونا فقط لبخند می زدند، شاید به این فکر می کردند که اونها هم روزی از جلوی آدم های مسن تر رد می شدند و اونا هم بهوش لبخند می زدند کسی چه می دونه.

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.