چه نشسته ای که فنجانِ دقایقت لبریز بی حوصلگی شده
و فکرهای بیهوده به جانِ آرامشت افتاده اند ؟

پیاده روهای این شهر
انتظارِ گام های آرام تو را می کشند
و آغوش فراغت ها به روی خستگی های تو باز است .
چه کتاب ها که می شو
د بخوانی و چه قهوه ها که می شود بنوشی ...

چه نشسته ای که زندگی دارد از دهان
می افتد !
با همین چیزهای ساده می‌شود شاد بود ،و لذت برد از زندگی ..‌

گاهی باید سادگی را در آغوش گرفت
و آرام شد،باور کنیم که هیچ تجملی، آرامش فوق العاده ای که از بیرون به نظر می‌رسد را ندارد...😍👌

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.