گر چراغِ شعرِ روشن ، در شبِ تارم نبود
رای رفتن ، روی گفتن ، چشم بیدارم نبود
گر نبود این شبچراغ جاودان قرن ها
در ظلام این شبستان راه دیدارم نبود
گر نبود آن پرسش خیام ز اسرار وجود
راه بر هر یاوه ای اکنون جز اقرارم نبود
مشعله در دست حافظ گر نبود ، آن دورها
اندر اینجا ، روشنایی ، هیچ ، در کارم نبود
/
( محمد رضا شفیعی کدکنی )
/