مامانم آرزوهاش زود برآورده میشه،پارسال شب آرزوها،آرزو کرد ستاره دنباله دار بیینه
همون موقع عمم رفته بود پشت بوم ذغال درست کنه، باسنش آتيش گرفت شروع کرد به دویدن دور پشت بوم
مامانم داد زد عه،ستاره دنباله دار(اسم عمهم ستارهست)
نمیدونستیم بخندیم یا عمه رو خاموش کنیم