تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبرویِ چشم خود چشمی غزلخوان داشتم

حال اگر چه هيچ نذری عهده دارِ وصل نيست
يک زمان پيشآمدی بودم که امکان داشتم

ماجراهايی که با من زير باران داشتی
شعر اگر می شد قريب پنج ديوان داشتم

/
( کاظم بهمنی )
/



... !/

لحظه ی تشييع من از دور بويت مي رسيد
تا دو ساعت بعد دفنم، همچنان جان داشتم !!

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر