در گذر از خاطره ها
جایی ناخوداگاه توقف میکنی..
اول لبخندی گوشه لبانت نقش میبندد
یک آن لبخندت یخ میزند..
با نگاه خیره ای ساعتها
در ان خاطره دست و پا میزنی
سهمت چیزی جز
غرق شدن نیست...

دیدگاه غیرفعال شده است.

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر