بابا لنگ دراز
اثر بینظیر جین وبستر
نامه های یک دختر یتیم که تحت سرپرستی بابالنگ دراز (یک شخص ناشناس) از یتیم خونه به دانشکده فرستاده میشه تا ادامه تحصیل بده و نویسنده شه
این وسط دعوا میکنه
مطالعه مبکنه
پیشرفت میکنه
عاشق عموی دوستش میشه
با بابا لنگ دراز راجع بهش درد و دل میکنه
و در نهایت متوجه میشه ک بابا لنگ دراز عزیزش همون معشوقه‌ش هست!

من عاشق نامه هایی شدم ک برای بابا لنگ دراز مینویسه، لحن حرف زدنش، هر جمله ای ک میخونم صدای نازک یه دختر ک داره تند تند و با هیجان صحبت میکنه میاد تو سرم.

و واقعا به بابا لنگ دراز حسودیم میشه ک یه همچین موجودی رو تو زندگیش داشته ک انقدر براش شیرین زبونی کنه و از هر دری حرف بزنه و همیشه یه حرفی برای گفتن داشته باشه.

با خط ب خط این رمان خندیدم و یاد گرفتم!

پ.ن : ی بارون خیلی نانازی داره میباره
رو صندلی نشستم رو به رو خیایون
هوا سرده
از شیشه دارم بیرونو نگاه میکنم، نسکافه داغ میخورم و رمان بابالنگ دراز رو میخونم

اصن یه صفاییه ک نگم براتون

پسند

بازنشر