بیا
حالا که
شهریور رو به پایان است
و دارد نوبت آمدن پاییز می شود
با هم یکی شویم
من آغوشم را به تو می سپارم
سر بر شانه پرمهرت می گذارم
تو هم خیالت را به من بسپار و
دست در دستم بگذار
تا مرهم بودنت
زخم ریش هجران را مداوا دارد
و تماشای نگاهت
بذر آرامش را درون دریای خروشان
چشمانم بکارد

پسند

بازنشر