از کیفش یه آینه کوچیک درآورد و همونطور که داشت خودش رو تو آینه نگاه میکرد گفت: میدونی چیه؟ رابطه ها مثل این آینه میمونن. آینه رو از دستش گرفتم و گفتم : باز زدی تو فاز فلسفه و منطق؟ حالا چرا شبیه این آینه؟ چون کثیفه؟ اخماش رو کرد تو هم و آینه رو از دستم کشید و اون رو جلوی صورتم گرفت و گفت: چی میبینی؟ گفتم: خب.. الان فقط یه چشمم رو میبینم. فاصله آینه رو بیشتر کرد و گفت: الان چی؟ الان چی میبینی؟ گفتم: الان دوتا از چشمام رو میبینم، نصف صورتم. بعد تکیه داد به صندلیش و آینه رو گرفت سمتم و گفت: حالا؟ گفتم الان دیگه کامل میبینم خودم رو. آینه رو بست و گذاشت تو کیفش و گفت: دیدی؟ آدم ها هرچی بیشتر به هم نزدیک تر بشن ، خیلی چیزارو نمیبینن. دیده نمیشن. گفتم : یعنی میگی باید دور باشیم از هم؟ سرش رو کج کرد و گفت: نه خیلی دور . نه خیلی نزدیک تناسب تو رابطه از همه چیز مهم تره. نه باید اونقدر دور شی که دیده نشی،و نه اونقدر نزدیک که بازم دیده نشی و زده شی...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.