در فصل عاشقی الی
به بابام گفتم یه گوشی برام بخر گفت باشه پاشو بریم برات بخرم پیش خودم گفتم دمش گرم، بردم دم بیمارستان، گفتم اینجا که بیمارستانه؟ گفت خوب اول باید کلیتو بفروشیم