‏داشتم فیلم بازی می‌کردم بابام برام موتور بخره.
هرچی کتاب دم دستم میومد میخوندم بابام فکر کنه درسخون شدم
یهو بابام زد رو شونم گفت من که واست موتور میگیرم خودتو زودتر به کشتن بدی.
ولی از این به بعد خواستی درس بخونی آئین شب زفاف رو با صدای بلند نخون اینجا زنو بچه زندگی میکنه : )

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.