صبح كه بيدار شدم،
نفسم بند آمده بود...
ديشب با تو،
تمام كوچه هاى شهر را دويده بودم.
تفاوت من و زندانیان محکوم به حبس ابد در این بود که آن ها لحظه شماری می کردند برای دقایق هواخوریشان و منتظر حکمی که شاید مدت محکومیتشان را کم کند
و
من تنها دغدغه ام گشوده شدنِ درِ سلولم است !
---
آدمی است دیگر
گاهی ب خودش معتاد می شود
گاهی به دیوارهایی که از تماشای حقارت دنیا و آدمک هایش مصونش می دارند...
♻ ️گاهـــــــــــــی
خلــوتِ مرا بهم بــریـــز !