رضا
۱۱۷ پست
۵ دنبال‌کننده
مرد

تصاویر اخیر



گر نباشد هر دو عالم
گو مباش

تو تمامی،
با تواَم تنها خوش است...

عطار

گاهی دلم می گیرد
از آدم هایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم 
فریبت می دهند
دلم می گیرد از خورشیدی که گرم نمی کند
و نوری که تاریکی می دهد
از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند
دلم می گیرد
از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد
و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمی بیند
کوچه ها را بلد شدم
خیابان ها را...
رنگ ها را...
ماشین ها را...
مغازه ها را...
دیگر در هیچ راهی گم نمی شوم
اما...هنوز میان آدم ها گم می شوم...
من آدم ها را بلد نیستم...

شَب به شَب ... 
واژه به واژه 
عشق ورزیدم تو را ... 
امشب اما تا سحر 
دیوان شعرت میکنم ...! 

در هیاهوی این نداشتـــن ها 
من بودنت را عمیـــق 
به رنگ عشــق دوست میدارم...


زمان با شتاب گذشت ....
و خاطره سبز با تو بودن ....
 مرا  به استغنای دیدن کشاند ...

هدیه به همه ی اهالی سایت 

دلم یک لمس می خواهد ... شبیه لمس تن یک دونده در خط پایان .

من فقط برای خودم هستم "من" چه دوحرفیه وسوسه انگیزیست...

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﺎ ﻟﺤﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺟﺪﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯿﺒﺮﻡ… 
ﺩﺭ ﺍﻭﺝﺷﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﻗﻬﻘﻬﻪ ﺳﺮ ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺍﮐﺘﻔﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ… ﭼﻪ ﭘﯿﺸﻮﻧﺪ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻠﻤﻪ ﯼ آقا…
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺳﻤﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺮﺧﻮﺷﯽ ﻭ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻟﯿﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﺶ..
ﻭﺯﻧﻪ ﯼ ﻭﻗﺎﺭ ﻭ ﻣﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ، ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ..
ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﻭﺯﻧﺸﺎﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻧﺸﻮﺩ
ﮐﻪ پسرﮎ ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺯﯾﺮ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺍﺵ ﺑﻤﯿﺮﺩ

ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ.
ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ. ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﺪ، ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ 

السلام علیک ایها المهذب الخائف 
این عبارت جگر سوز و افسوس بر انگیزه
 سلام بر تو ای پاک نهاد هراسان 
به نظر شما امام زمان  از چه کسانی یا از چه چیزی هراسان است ؟

صبحی مادرم می خندید ....

به من و گردش ماهی ها لب حوض ....
هدیه ای داد به من گلی از شمعدانی ....
من و آوار دلم بی خبر بیدار شدیم ....
نه گلی نه حوض آبی ...
من و یک خواب و خیال ...
چه درونم تنهاست ....

زمان با شتاب گذشت ....
و خاطره سبز با تو بودن ....
 مرا  به استغنای دیدن کشاند ...
هنوزم بد حالم و انگار هیچوقت خوب نمیشم ...

ایمان آورده ام....
 به فصل سرد بی روح ...
نگاه کن ....
به ویرانه های باغ های تخیلم ....