خلوت گاه 1097
۱,۰۲۷ پست
۲۷ مشترک
۱۷ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۱۱۱
مبنای تعداد هوادار رتبه ۸۹
مبنای تعداد ارسال رتبه ۴۹

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.


تو را دوست دارم

و این دوست داشتن

حقیقتی است که مرا

به زندگی دلبسته می کند

شاملو


آدم دلش غش می کند

واسه دوستت دارم شنیدن های بی هوا


همیشه اونی که عاشق تره

یکم بیشتر حساسه
یکم زودتر بغض میکنه
یکم سریعتر دلش تنگ میشه...

قدرت تحمل هرکس را

از میزان سکوتش بسنجید...

بی تو 

در خلوت شب
چه کنم؟

مست عشق...


سلام شب بخیر


در این زمانه هیچ‌كس خودش نیست

كسی برای یك نفس خودش نیست


همین دمی كه رفت و بازدم شد

نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نیست


همین هوا كه عین عشق پاك است

گره كه خود با هوس خودش نیست


خدای ما اگر كه در خود ماست

كسی كه بی‌خداست، پس خودش نیست


دلی كه گرد خویش می‌تند تار،

اگرچه قدر یك مگس، خودش نیست


مگس، به هركجا، به‌جز مگس نیست

ولی عقاب در قفس، خودش نیست


تو ای من، ای عقاب ِ بسته‌بالم

اگرچه بر تو راه ِ پیش و پس نیست


تو دست‌كم كمی شبیه خود باش

در این جهان كه هیچ‌كس خودش نیست


تمام درد ِ ما همین خود ِ ماست

تمام شد، همین و بس: خودش نیست

دست عشق از دامن دل دور باد!
می توان آیا به دل دستور داد؟

می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را
بی گذاره در نهاد ما نهاد

خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد



من صورتم به صورت شعرم شبيه نيست
بر اين گمان مباش كه زيبا ببينيم

شاعر شنيدني است . - ولي ميل ،‌ميل توست
آماده اي كه بشنوي ام ،‌يا ببينيم

اين واژه ها صراحت تنهايي من اند
با اينهمه - مخواه كه تنها ببينيم

مبهوت مي شوي اگر از روزن ات - شبي
بي خويش - در سماع غزل ها ببينيم
*
-يك قطره ام - و گاه چنان موج مي زنم
در خود ،‌كه ناگزير ي ، دريا ببينيم-
*
شبهاي شعر خواني من بي فروغ نيست
اما تو با چراغ بيا تا ببينيم

"شاعر شنيدني است


رفتی اما رفتنت راهیچ کس باور نکرد
هیچ کس حتی نگاهی برشکاف در نکرد

گفتم آسان می شود درخودشکست و زنده ماند
آینه وقت شکستن سنگ را باور نکرد

چهره ی شاداب گل درخلوت باران شکست
عاشق دلخسته را طوفان غم پرپر نکرد

بارها سیلی زدم بر صورتم در بین جمع
آتش عشقت چه بامن ،زیرخاکستر نکرد!

بعدتوتنها امیدم شعرچشمان تو بود
هیچ کس حتی گلوی شعرمن را تر نکرد

داغ آغوشت چه بامن کرده که دیگر کسی
بعدتو حال مرا حتی کمی بهتر نکرد !

توی مرداب غمم از درد می پیچم به خود
هیچ کس فکری به حال زخم نیلوفر نکرد

مثل صدها بار دیگر این غزل مال تو شد
چاره ای برحال این اندوه ویرانگر نکرد


من دلم دیوانه یک بی وفاست

آی یاران کس نمیداند کجاست؟

حالم خوب است اما

دلتنگ روز هائی شده ام که
از ته دل میتونستم 
بخندم.../

هیچوقت ادما رو آرزو مکن

روزها گذشت تا که فهمیدم
آنکس که دوستت داشته باشد
نه با آرزو می آید
نه با التماس میماند.../

پیاده کن از دلت

آدمی را که تورا دربست نمیخواهد...

پریروز چهارشنبه بود...