خلوت گاه 1097
۱,۰۲۷ پست
۲۷ مشترک
۱۶ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۱۱۰
مبنای تعداد هوادار رتبه ۸۹
مبنای تعداد ارسال رتبه ۵۰

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.

خودم را
در آغوش گرفته ام...!

نه چندان با لطافت
نه چندان با محبت

اما
وفادار...
وفادار...!
/



... !/
قشنگ ترین لحظه...

لحظه ی بوسیدن پیشونی کسیه که

قلبش سند خورده به نامت...

این زندگی..

دیگ ارزش موندن نداره../

خدایا خودت کمکش کن

تا زودی خوب بشه

تمام شهر

منو از یاد بردن.../
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...

در کوچه های مه زده تکرار می شوم

دارم شبیه خاطره ها تار می شوم"*

هر شب به عشق دیدن تو خواب می روم

هر صبح گریه کرده و بیدار می شوم

شد خنده خشک روی لبم، بوسه پر کشید

مثل کویر خشکم و تبدار می شوم

مانند بلبلی به سوی گل پریده ام

با خار غصه زخمی ات و خوار می شوم

گفتی طبیب غم زده هایی ، از این سبب

کم کم دچار غصه و بیمار می شوم

این بار هم به وعده ی خود پشت می کنی

از زندگی، فریب، تو، بیزار می شوم

پایم به سوی غیر تو راهی نرفته است

من را ببین، که راهی سوی دار می شوم

هی ناز می کنی تو و من می روم به باد

در کوچه های مه زده تکرار می شوم


بوس کردم داغ و درد خویش را
تا فراموشم کند اقبال شاد


چی شده؟
قبلا که ایگنور میشدیم  می تونستیم پست طرف را لایک کنیم
الان لایک هم نمیشه!!!
باشه
یلدای شما که خیلی خوشحالی مبارک باشه انشالله


دوست من سلام


گاهی 

زندگی چقدر بیمزه و بی معنی میشه..

تو خاطره ای نچسپ بودی. مثلاً

اصل غم و آشنای درد بودی. مثلاً

من که میدانم دلت با دیگری است
حرف هایت جمله با من سرسری است