вαяαη
۵۶ پست
۳ دنبال‌کننده
زن

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
باز هم ورقی ديگر ،

و برگی ديگر ،

و عشقی ديگر

تو گويی لابلای هر برگ ،

با ظرافتی خاص . . .

پيچيده شده ،

و چشمی نگران . . .
دیدگاه غیرفعال شده است.

نمیدانم من من کجاست!
دیدگاه غیرفعال شده است.

#یاد-تو
هر شب
قطره قطره
از پلک های من
آغاز می شود
و در چال گونه هایم 
به خواب می رود !

دیدگاه غیرفعال شده است.

همیشه پایِ چهره اش بود

در دنیای ما مردمان بیهوده می خندند
 تا به منظورشان برسند
 در خیالشان تا آخر دنیا می مانند
 اما تا چند سالی بعد بیهوده خواهند رفت

#علاءالدین 
چاره ساز نبود 
هنگام که ها 
تمام 
تقلبی بودند 
هنگام 
که از میان راه ها 
#چاهی بیش 
نمانده است !

کاش !
می توانستم
با اتشِ  
در سیاهِ چشمهایت،

می دویدم…
می دویدم ،
تا تَهِ دیوانه گی 

می دویدم …
تا گریزِ -پابه دامانِ- هراسان،

می دویدم! 
تا به خورشیدی که تابَد
"جانم"را
بر سیاهی 

تا کجای تاریخ
باید
منتظر های باشم

انگار رقص تند زمان لنگ می شود
وقتی برای شما تنگ می شود

شکر خدا که دیده ندیده است دیده ات
ورنه که بعد از آن به جهان جنگ می شود

ماهی!! و من که ماهیِ این ظرف کوچکم
این تُنگ هم بدون تو هی تَنگ می شود

من غرق در سونامی چشمت شدم که راه 
ما بین هر دو لب دو سه فرسنگ می شود 

قانون بین من و شما دافعه است  
بعد از شما برای همه سنگ می شود

تو مرا پرستش کن 
در آسمان ،
و من 
#چشم های را ،
بر زمین !

میزند
ام
برایم روشن نیست

حصار ها 
باید شکست ...
تا به تقدیس
رسد 
تابوی ِ 
#خیال !

!
فقط یک خط
خواندم
از
که بستیش!


هر دو در بندیم 
#تو 
در نگاهت موازی !
#من ...
غرق در 
ابهام خویش !

#دل اگر دل !
#خاموش ِ !
من اینجا 
لب به انگاره ها 
بسته ام !

چو موریانه ای
سرم را خورد
!