Äzädęh

روزی که برای اولین بار
    تو را خواهم بوسید
    یادت باشد
    کار ناتمامی نداشته باشی

    یادت باشد
    حرف های آخرت را
    به خودت
    و همه
    گفته باشی

    فکر برگشتن
    به روزهای قبل از بوسیدنم را
    از سرت بیرون کن

    تو
    در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری
    که شباهتی به خیابان های شهر ندارد

    با تردید
    بی تردید
    کم می آوری..

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل میزند در راه هوشیاری خود مست می رود گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست می رود اول اگرچه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته است می رود گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست می رود اینجا یکی برای خودش حکم می دهد آن دیگری همیشه به پیوست می رود وای از غرور تازه به دوران رسیده ای وقتی میان طایفه ای پست می رود هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود

از افشین یداللهی پنج مجموعه شعر به نام‌های «روزشمار یک عشق»، «امشب کنار غزل‌های من بخواب»، «جنون منطقی»، «حرف‌هایی که باید می‌گفتم و… تو باید می‌شنیدی» و «مشتری میکده‌ای بسته» به جا مانده‌است.

#افشین یداللهی

تردید کن
در هرچه می خواهی
تا هر وقت که می دانی
تقدیر تو تغییر نخواهد کرد
من
به کاری که با قلبت کرده ام
یقین دارم!

خوبه که زنده ایم خوبه که هنوز نمردیم اخه خیلیا مردند
خیلیا خیلی راحت تو همین سن به چهل و اندی نرسیده!
جالب نیست که ما هنوز زنده ایمم

او قدرت و شجاعت کافی برای عشق رو نداشت
اینها همه به کنار چرا قدرت درست مصالحه کردن رو بلد نبود؟
بالاخره ادم یکی ازین دوتارو داره دیگهه

Man miagammmmmm
برای زنده نگه داشتن عشق ؛مرررد باید خیلییی زحمت بکشه!
در واقع همش به تلاش مرد بستگی داره
باید بخشنده تر باشه.مهربونتر. با گذشت فداکار و خلاصه همه چی. حتی جایی که خیلی هم ضروریه از خواسته ش بگذره
هروقت زن احساس کنه فقط برای تامین نیاز جنسی هست که بهش اهمیت میدید شوتتون میکنه اون جایی از زندگیش که نباید باشید
بنابراین در درجه اول باید اطمینان پیدا کنه که چقدر وجود خودش براتون مهمه؛. نزارید دیر بشه
ولی متاسفانه اکثرا مردها یموقع اینکارو میکنن که زن ،کودک درونش بزرگ و عاقل شده اونوقت نه عشق انچنانی میبینند نه شادی نه ذوق خاصی از بودن کنار هم (شاید البته)
نه که بازهم بد باشه نه .زندگی شیرین میشه اروم و نسبتا بی تنش و به احتمال قوی هم بهتون وفادار خواهد موند .حتی بعد از مرگتون خخ
ولی خب زنهایی که میتونن به احساساتشون غلبه کنند اوناکه از اول کودک درون خاصی نداشتند.من ازاونها تحلیلی ندارم
اصن نمیدونم وجود دارند یا نه

سریال نون خ رو ببینید قشنگه ههههه
این قسمت ک میخواس بگه مردا خوشبختیم بششون رو بیاره با لگد میزنن بختشون چپه راسته شه
دست خودشون نیست بندگان خدا خخخ

دل من گرفت زینجا هوس سفر نداری

بیمزه و بی صدا یه قرن رو به پایان بردیم و البته بابتش باید خدارو شاکر بود
برا جامونده هامون تو اون قرن اوناکه همونجا دفن شدن با خاطره هاشون و این قرن رو تجربه نکردن (منطورم بیشتر جووناست)
اگرچه چیز زیادی از دست ندادن ولییی خب بالاخره از لطف خدا بوده که تا این جا رسیدیم و حالا باافتخار میگیم ما ادمهای سده ۱۴ و ۱۵ هجریممم خخ

حالا کی تو این قرن جدید دفتر عمر ما بسته بشه والله اعلم !
ولی قابل پیشبینی هست که دیگه حداکثر تا قبل سال ۱۳۲۰ باشه خخ

ادمها میدونین کی بالغ میشن
وقتی به نیمه گمشده شون میرسند(حالا چ موندگار باشه چه نباشه ) دیگه بعد اون یه فرد عاقل و بالغ میشه
اون روح سرگردون و بی هدف، گمراه و نااروم ...اروم و قرار پیدا میکنه
البته نه الزاما یه ارامش حقیقی یا خوشبختی ..نه! حقیقت اینه دیگه دنبال تغییر نمیگرده.قبول میکنه که هرچه هست رو به همون شکل و ویژگی واقعیش بپذیره.دیگه اسم تحمل نمیزاره روش.چون بفکر تغییر نیست...با جریان اروم زندگی همراه میشه .بدون احساس خوشایند و ناخوشایند خاصی...
این جریان شاید مربوط به سن هم باشه اما بیشترش مربوط به همون قضیه است

چه خوبه ادم اونقدر دل گنده و بزرگ باشه که هیچ چیزی تو دنیا پای جشن و سرور و دوره همیهاشو خراب نکنه
عاشقشونم
وگرنه بدبختی که همیشه و همه جا هست

چهارشنبه سوری اخر قرن ...

الکی الکی حدود نیم قرن عمر کردیم

تو اخرینای قرنیم دلتون چی میخاد

خوشم نمیاد ازین فلسفه زیستن که توش هیچ کار خاص و ریسک پذیری انجام نمیدیم
زندگی اینجور شده که شب میشه میخوابیم صبح میشه بیدار میشیم و همینجور قراره تموم شه یعنییی؟