یا نباش یار کسی اگر هم بودی
ادای بودن را درنیار .......
کاش بفمیم که خیلی زمان نداریم
برای دوست داشتن هم دیگر
پس قبل از این که دیر بشه پیش قدم شو ...
تو گفتی دوستت دارم ..
ولی همیشه در لحن حرفهای تو خبری از دوست داشتن نبود
برگرد و بمان اصلا بخاطر من نه
حال گیاه خانه تب دار است
پنجره مشکوک و ...ماهی حوض کوچکمان غمگین است
اما اگر آمدی کمی هم به من سر بزن حال من هم رو به ویرانی است
تو بگو چرا همه چیز در بینمون
به یکباره مرد ....
ز یاران کینه هرگز در دل یاران نمی ماند
به روی آب جای قطره ی باران نمی ماند
دود اگر بالا نشیند کسر شانه شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است
تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد ...
تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی
نه با آرزوی من ....
حرف های ما هنوز نا تمام ...
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می شوی ....
تو که خیلی مغروری ......
بیا یه بار هم تو پیش دستی کن
غرورت را بشکن نه .......
بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز وصل تو خشنود نکرد ...
خواستم بنویسم برایت
ولی با خود گفتم خیلی وقته که جای در خلوت تو ندارم ....
ادعای بی تفاوتی سخت است
آن هم نسبت به کسی که
زیبا ترین حس دنیا را
با او تجربه کردی ...
دل من هوای تو دارد
دل تو در هوای کی ........
نه از حالت خبر دارم
نه از حالم خبر داری
گمان از دلم میل سفر داری
نازنین
لاایک
حسین جهان
لاایک
ممنونم نازنین بانو