تا حالا به خـودت زنگ زدی...؟
مثلا گوشیِ تلفن خانه رو برداری و زنگ بزنی به خودِ بیچاره یِ دلگیرت... بگی"سلام،خوبی من؟"
بعد پشت بندش بگویی"خــوبم"...
خنگِ خدا آدم به خــودش دروغ نمیگــوید...
بگویی"نـه والا،هیـچ خوب نیستم"
بعد بپرسی"الهی بمیرم برایت خودِ خوشگلِ مهربونم،دردت به جونم،چی شدی؟
قربونِ پاییزِ صورتت،بارونِ چشات..."
تا حالا به خودت زنگ زدی؟
بگی"دیوانه چطوری؟ خبری از خنده هایِ بلندت، صدایِ جیغِ رویِ اعصابت، دیوانه بازی هایت نیست..."
بعد هی دلت بسوزد برایِ خودت؟
شده یک بار هم دلت برایِ خودِ بیچاره ات تنگ شود...؟
یک بار حواست باشد سرِ وقت بخندی...؟
هر هشت ثانیه یه لبخند...؟
بیا برایِ یک بار هم که شده...
دیوانــه باشیم...
موبایلمان را برداریم یک پیامِ کوتاه برایِ خودمان بفرستیم و بگوییم"دلم برایت تنگ شده،پنجِ عصر جلویِ پنجره باش،بایک لیوان چای،دیرنکنی ها،راستی، شاملو فراموشت نشود..."
یک بار هم...
به خــودمان زنگ بزنیم...
به این"من" هایِ فراموش شده یِ دلتنگ...
❤❤❤❤❤❤❤❤
ایستادگی کن تا روشن بمانی ؛

شمع های افتاده خاموش می شوند

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.