بهار خانوم!
میشه یِکم تَحویلمون بِگیری؟
میشه سالِ نو، فال نو تحویل بِدی؟
خانوم بَهار!
زندگی بی یار
یکسالِ آزگار
زهرِماااار داد به خوردِمون...
هِی به خودمون وعده‌ی بَهار دادیم!
که می‌گذره این روزا
میاد روز خوبا
پسَر قَد بُلنده مهربون میشه
استاد بَداخلاقه پاس میکنه
درد زانوی مامانِمون خوب میشه
بچّه آبجیمون دُنیا میاد
بهشت میشه دُنیامون اصَن...
صابون زدیم دل دنیامونو!
تو فروردینِت کَف کُنیم از خوشی
نکُنی نا اُمیدِمون؟!
پیش دُنیا و رویامون شرمنده بِشیما!
بَهار خانوم!
خواهَری کُن
بهار شه دُنیامون
زمستونامون سوز داره! ما ام تنها...
یَخ می‌کنیم!
یکی نیست دستمونو ها کُنه...
دلمون ریش شه واسَش
یکی نیست یه جور نگامون کنه
اونجوری که آنجلینا بِرد و نیگا میکردا توو اُسکار
اونجوری نیگامون کُنه غَنج بِریم واسش!
سرما نفَهمیم
این دله فردای قیامت
میاد شاکی میشه ازَتا!!
آتیش جهنّم میسوزونه ‌ها
حالا زود تر اگه میشه
بردار بَساطتو
بِرسون خودتُ‌ به ما
بیا بشین تو دُنیامون
ما اینجا کُلی منتظرتیم....

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.