به فامیلش پیام دادم گفتم منم...اونم رفت بهش گفت...بعدش پیام داد بهم گفت بعد ۴ سال برگشتی دنبال زیر بغل مایی...
یاسی حس حقارت بدی دارم...یه حقارت که تا ته استخونمو میسوزونه...
انقدر اون لحظه خوار شده بودم که زنگ زد و من که تشنه صداش بودم جوابشو ندادم...پیام داد...وویس...و بازم منی که تشنه صداش بودم جرات شنیدن صداشو نداشتم...فرستادم برای دوستم...اون گفت که گفته دور منو خونوادم ببینمت دفعه دیگه آروم نیستم....
یاسی...خیلی احساس حقارت دارم...خیلی...
انقدر غرورم خورد شده از پریروز تا حالا که اینجوری کرده شدم انگار برج زهر مار...به همه گیر میدم...همه رو اذیت میکنم...یاسی....غرورم بد آسیب دید...بد...
سمتش رفتن فايده نداره چون بعضي پسرا تو اين سن دنبال تنوعن و اينكه ميخوان روي طرف رو كم كنن سريع دوست دوم پيدا ميكنن كه بگن بي عرضه نيستن درسته اشتباهه ولي اين كار رو ميكنن----يه سوال ديگه از رابط اش با اين پسره از خونواده اش كيا مطلعن
خواهش ميكنم اول يه اصلاعات كلي ازش بگير مثلا چرا دوسش داره و پسره چه رفتارهاي خوب يا بدي داره ورفتارهاي خوب و بدش دربرابر پسره واينكه چرا رابطه يه مدتي قطع كرده و چرا ميخواد دوباره برگرده
یاسی ما خیلی باهم خوب بودیم به خدا عشقشو درک میکردم دقیقا ۴ سال پیش انقدر عاشقم بود که حد نداشت
بعدش خواهر من فهمید و اومد بین مارو به هم زد ولی من با گوشی بقیه باهاش در ارتباط بودم بعد از یه سال از شدت محدودیت های خانوادم گفتم تنها راه نجاتم اینه که درس بخونم و برم برای همین باهاش کلا قطع رابطه کردم حتی نگفتم منتظرم بمونه درسم تموم بشه خیلی بد رفتم
بعدش کرونا که اومد نتونستم سر قول و قرارام بمونم باز بعد از یه سال برگشتم پیشش اما خیلی عوض شده بود انقدر باهام سرد شده بود و بد رفتار کرد که تحمل نکردم و ولش کردم بعد از تقریبا دو هفته خودش اومد و التماس کرد که برگردم قسمم داد گفت به عشقمون که اون زمان داشتیم برگرد ولی من برنگشتم😔 نمیدونم شاید به خاطر غرورم بود...
بعدش اذیتای من شروع شد...انقدر اذیتش کردم یاسی هم با حرفام هم با رفتارام...به خدا الان اون یک سوم کارایی که من باهاش کردمم باهام نکرده اون اصلا بی احترامی نکرد ولی من تا تونستم بی احترامی کردم شاید میخواستم غرور خورد شدمو ترمیم کنم...خلاصه بهت بگم بار آخر خیلی التماسم کرد خیلی گفت مبینا برگرد ولی من برنگشتم تصمیم داشتم فراموشش کنم اما نشد....تا همین چند ماه پیش که باز برگشتم پیشش و این اتفاقای اخیر افتاد...
از خانواده اون فقط یکی از پسر خاله هاش میدونه که اونم من بهش گفتم
یاسی دیشب بالاخره تونستم صداشو گوش کنم باورت میشه اون همش میگفت برو من قربون صدقه صداش میرفتم از وقتی صداشو شنیدم انقدر خوش اخلاق شدم همه تعجب کرده بودم از بس که اون دو روز همه رو اذیت کردم صداشو که گوش دادم داشت میگفت برو خواهش میکنم من خواستم خوب تمومش کنم دیگه ۴ سال گذشته ولی من فقط با صداش عشق میکردم...اصلا متوجه نبودم چی داره میگه...خیلی دوسش دارم یاسی خیلی بیشتر از اونی که فکرشو کنی
اگه عشق دو طرف است و قصد ازدواج دارن و مانعی برا ازدواج ندارن با هم بمونن وگرنه اگه برا دوستیه و عشق چند مدته یا مانعی برا ازدواج هست قیدش رو بزنن البته قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنن تا موانع احتمالی اخلاقی رو رفع کنه مثل لجبازی و غرور بی جا و..
YadegariTo
سلام
YadegariTo
چرا نمیتونم خصوصی جواب بدم بهتون
احمد
سلام
YadegariTo
YadegariTo
میخواستین راهنمایی کنید ممنون میشم کمک کنید
احمد
اول درست بگو چي شده از رابطه دوستت تيكه تيكه پيام بفرست تا راحت تر بخونم
YadegariTo
با اقایی دوسته جهار سال مبخوادش فامیل هستن اما هردو اذیت کردن همو حالا پسره باکسی دوسته.
آما دوست من میخوادش اینم پیامش
YadegariTo
من یه اشتباه کردم...😔
به فامیلش پیام دادم گفتم منم...اونم رفت بهش گفت...بعدش پیام داد بهم گفت بعد ۴ سال برگشتی دنبال زیر بغل مایی...
یاسی حس حقارت بدی دارم...یه حقارت که تا ته استخونمو میسوزونه...
انقدر اون لحظه خوار شده بودم که زنگ زد و من که تشنه صداش بودم جوابشو ندادم...پیام داد...وویس...و بازم منی که تشنه صداش بودم جرات شنیدن صداشو نداشتم...فرستادم برای دوستم...اون گفت که گفته دور منو خونوادم ببینمت دفعه دیگه آروم نیستم....
یاسی...خیلی احساس حقارت دارم...خیلی...
انقدر غرورم خورد شده از پریروز تا حالا که اینجوری کرده شدم انگار برج زهر مار...به همه گیر میدم...همه رو اذیت میکنم...یاسی....غرورم بد آسیب دید...بد...
YadegariTo
یهوو اومد این پیام داد من قبلش گفته بودم نکنه .نمیدونم چی باید بگم که کمکش کرده باشم
احمد
خب چرا بهمش زده---والان چرا ميخوادش از روي دلسوزي يا علاقه
YadegariTo
علاقه
YadegariTo
فکر کنم؟ همو اذیت کردن من حرف اینه ولش کن اما نمیخواد
احمد
پسره خوبه يا نه دلش با دختره هست يا نه كار و زندگيش روبراهه يا نه دوتاشون چند سالشونه
YadegariTo
18پسر نمیدونم به من بگید چطور بفهمونم سمتش نرع پسرع با کسی هست
احمد
سمتش رفتن فايده نداره چون بعضي پسرا تو اين سن دنبال تنوعن و اينكه ميخوان روي طرف رو كم كنن سريع دوست دوم پيدا ميكنن كه بگن بي عرضه نيستن درسته اشتباهه ولي اين كار رو ميكنن----يه سوال ديگه از رابط اش با اين پسره از خونواده اش كيا مطلعن
YadegariTo
باید بپرسم
احمد
اگه خودش اينجا بياد عضو بشه راحت تر ميتونم كمكش كنم
YadegariTo
یعنی خسته شدم گفتم نرو سمتش😔
YadegariTo
نمیدونه من کمک خواستم ازبقیه شما بگید بعن بذارم خصوصیش
احمد
خب با گفتن شما حل نميشه يه دلبستگي ممكنه پيدا كرده باشه كه با گفت و گو باهاش پيش مشاور اون رو بايد پيدا كنه و منصرفش كنه
احمد
نمیدونه من کمک خواستم ازبقیه شما بگید بعن بذارم خصوصیش
خب خيلي از چيزا رو نميدونم درباره اش ورفتارهاي پسره يا خودش اينطوري كه نميشه نسخه پيچيد
YadegariTo
همین می نویسم براش ممنونم که وقت گذاشتید
YadegariTo
خودمم نمیدونم برای همین کمک خواستم
احمد
خواهش ميكنم اول يه اصلاعات كلي ازش بگير مثلا چرا دوسش داره و پسره چه رفتارهاي خوب يا بدي داره ورفتارهاي خوب و بدش دربرابر پسره واينكه چرا رابطه يه مدتي قطع كرده و چرا ميخواد دوباره برگرده
YadegariTo
ممنونم جواب بده میام پیش تون
احمد
خواهش ميكنم باشه
YadegariTo
یاسی ما خیلی باهم خوب بودیم به خدا عشقشو درک میکردم دقیقا ۴ سال پیش انقدر عاشقم بود که حد نداشت
بعدش خواهر من فهمید و اومد بین مارو به هم زد ولی من با گوشی بقیه باهاش در ارتباط بودم بعد از یه سال از شدت محدودیت های خانوادم گفتم تنها راه نجاتم اینه که درس بخونم و برم برای همین باهاش کلا قطع رابطه کردم حتی نگفتم منتظرم بمونه درسم تموم بشه خیلی بد رفتم
بعدش کرونا که اومد نتونستم سر قول و قرارام بمونم باز بعد از یه سال برگشتم پیشش اما خیلی عوض شده بود انقدر باهام سرد شده بود و بد رفتار کرد که تحمل نکردم و ولش کردم بعد از تقریبا دو هفته خودش اومد و التماس کرد که برگردم قسمم داد گفت به عشقمون که اون زمان داشتیم برگرد ولی من برنگشتم😔 نمیدونم شاید به خاطر غرورم بود...
بعدش اذیتای من شروع شد...انقدر اذیتش کردم یاسی هم با حرفام هم با رفتارام...به خدا الان اون یک سوم کارایی که من باهاش کردمم باهام نکرده اون اصلا بی احترامی نکرد ولی من تا تونستم بی احترامی کردم شاید میخواستم غرور خورد شدمو ترمیم کنم...خلاصه بهت بگم بار آخر خیلی التماسم کرد خیلی گفت مبینا برگرد ولی من برنگشتم تصمیم داشتم فراموشش کنم اما نشد....تا همین چند ماه پیش که باز برگشتم پیشش و این اتفاقای اخیر افتاد...
از خانواده اون فقط یکی از پسر خاله هاش میدونه که اونم من بهش گفتم
YadegariTo
یاسی دیشب بالاخره تونستم صداشو گوش کنم باورت میشه اون همش میگفت برو من قربون صدقه صداش میرفتم از وقتی صداشو شنیدم انقدر خوش اخلاق شدم همه تعجب کرده بودم از بس که اون دو روز همه رو اذیت کردم صداشو که گوش دادم داشت میگفت برو خواهش میکنم من خواستم خوب تمومش کنم دیگه ۴ سال گذشته ولی من فقط با صداش عشق میکردم...اصلا متوجه نبودم چی داره میگه...خیلی دوسش دارم یاسی خیلی بیشتر از اونی که فکرشو کنی
YadegariTo
یاسی کدوم مشاور؟
پیش هرکسی برم حرف یه دختر ۱۸ ساله که ادعا میکنه توی ۱۴ سالگیش عاشق شده رو باور نمیکنه همشون میخوان صدتا عیب و مرض روم بزارن که بگن عشقتو باور نمیکنیم
ولی یاسی خدا شاهده تو دلم چه خبره خدا شاهده چقدر دوسش دارم با تمام وجودم جونمم براش میدم از عشق بهش لبریز لبریزم
YadegariTo
لطفا پاسخ بدید من شب تمام پیام هاتون براش میفرستم
احمد
اگه عشق دو طرف است و قصد ازدواج دارن و مانعی برا ازدواج ندارن با هم بمونن وگرنه اگه برا دوستیه و عشق چند مدته یا مانعی برا ازدواج هست قیدش رو بزنن البته قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنن تا موانع احتمالی اخلاقی رو رفع کنه مثل لجبازی و غرور بی جا و..
YadegariTo
احمد
خواهش میکنم