گفتمش برگردنازت راخریدارم به جان
گفت درقلبم ندارم یادی ازنامت نشان
گفتمش من بی توازنان و نمک افتاده ام
گفت فرقی هم نداردنزدمن این رابدان
گفتمش خواهی فراموشت کنم درهرزمان؟
گفت لطفی می کنی درحق من ای مهربان
گفتمش تاریک شددرچشم من اینک جهان
گفت فرقی هم نداردنزدمن این رابدان
گفتمش ازهردوچشمم می شود اشکی روان
گفت فرقی هم نداردگرشوی آتشفشان
گفتمش مهرومحبت کرده ای دردل نهان؟
گفت گشتم سنگدل درخامُشی هم دربیان
گفتمش گشتم مهاجر تافراموشت کنم
گفت هجرت کن کنارم گویمت دیگر نمان
من سلامش دادم ورفتم زخاطربی امان
درتمام این زمان من مرگ رادیدم عیان
مهاجر
  • zizi

    سلام وقت بخیر

  • مهاجر

    سلام وقت بخیر

    لطفاً منو دنبال کنید

  • zizi

    سلام وقت بخیر

    لطفاً منو دنبال کنید


    امکانش وجود نداره متاسفانه

  • مهاجر

    سلام وقت بخیر

    لطفاً منو دنبال کنید

    امکانش وجود نداره متاسفانه


    چرا

  • zizi

    سلام وقت بخیر

    لطفاً منو دنبال کنید

    امکانش وجود نداره متاسفانه

    چرا


    نمی دونم که ممکن نیست همش می زنم ولی قبول نمی کنه

  • مهاجر

    سلام وقت بخیر

    لطفاً منو دنبال کنید

    امکانش وجود نداره متاسفانه

    چرا

    نمی دونم که ممکن نیست همش می زنم ولی قبول نمی کنه


    دوباره بزنید

  • zizi

    الان دنبالتون کردم اما امکان ارسال پیام وجود نداره

  • مهاجر

    الان دنبالتون کردم اما امکان ارسال پیام وجود نداره

    برید قسمت درخواست ها و درخواست منو تایید کنید

  • zizi

    تایید کردم همچنان اما امکان ارسال پیام خصوصی نیست

  • مهاجر

    تایید کردم همچنان اما امکان ارسال پیام خصوصی نیست

    ای بابا پس چه مرگشه

  • zizi

    اگر امکانش هست شما پیام بدین

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.