«پناه»

کسی آمد پناهی در شب دشوار من باشد؟
و یا در وقت تنهایی کمی دلدار من باشد؟
من او را بر بلندی‌های احساس خودم دیدم
ولی می‌خواهد او معشوق بی تکرار من باشد؟
شکوفا شد دلم از دیدن چشمان زیبایش
به امّیدی که در قلبش غم دیدار من باشد
طبیب درد مهجوریست او، جانا چه باید کرد؟
که در فهرست درمانش دل بیمار من باشد
کسی که ماندنی باشد بدون چانه می ماند
چه توفیقی در آن ماندن که به اصرار من باشد

شاعر و گوینده: مهرشاد علیزاده
تخلص: هیوا

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.