من نهایت کلامی هستم
که از تو سخن میگوید
نهایت واژه ایی ؛
که از لبان تو می چکد،
با بوسه ایی.
و چشمان تو ؛
نقدیست پست مدرن ؛
بر مدرنیته امروز .
رنگ هاي رفته دنیا ؛
با جهانی که به ما پشت کرده.
یادت نیست؟
عاشقانه هاي سپیده دم را میگویم ؛
که ماه بر گوش ستارگانش زمزمه میکرد.
و تو شعرهای مرا ؛
از پشت همین پنجره ؛
با صدایی عاشقانه برای ماه دکلمه می کردی ؛
ستارگان اشک می ریختند.
و دیگر کسی زمزمه هاي عاشقانه ماه را ؛
هرگز نشنید.