غریب ترین وسوسه ی هستی هم ابتدا از نبودن ها بال گرفته! آنقدر نبودن... تا خستگی خیال ....
خیالش را انقدر پروراندم اکنون مارگونه مرا میخورد
بال بال هایم را نمیدید.. بال بستم دور تادور اندامش.. میخواهم خفگی... نه! شکستن را عاشقانه تجربه ای کند!
hammid
غریب ترین
وسوسه ی هستی هم
ابتدا از نبودن ها بال گرفته!
آنقدر نبودن...
تا خستگی خیال ....
Mandana
خیالش را انقدر پروراندم
اکنون مارگونه
مرا میخورد
hammid
بال بال هایم را نمیدید..
بال بستم دور تادور اندامش..
میخواهم خفگی...
نه! شکستن را
عاشقانه تجربه ای کند!
Mandana
hammid