یادت هست؟!
پاییز بود..
تو یک انار در دستم گذاشتی
و گفتی به اندازه ی دانه های انار
مرا یاد کن
همین قدر مرتب
همین قدر زیبا
همین قدر ......
دانه های انار یادگاران عشق ما شدند
و من از آن روز دیگر ،
چار فصل زندگی ام پاییز است
انارِ تو ، خزان را برایم بهشت ساخت

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر