داستان شب
یک بار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذارد، لبخندی زد و گفت:
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم.
دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را میکردند برداشتم.
دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم.
دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم، سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.
دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه میکند.
آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای: اهدافم، رویاهایم، ایدههایم و سرنوشتم
روزی که جنگهای کوچک را متوقف کردم روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد.
هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد.
نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.
فرشته خانم❤️
چه قشنگ
داداش بردیا
مرسی.
داداش بردیا
فرشته جان خوبی؟
پدر خوبن؟
elmah
عالی بود... بی تفاوتی به مسائلی که از ادمای بی ارزش نشات میگیره
داداش بردیا
elmah
داداش بردیا
فرشته خانم❤️
فرشته جان خوبی؟
پدر خوبن؟
ممنون داداش توخوبی
داداش بردیا
خداروشکر راستی کی ازدواج کردی؟بهت تبریک میگم انشا الله
سفید بخت و خوشبخت بشی.
فرشته خانم❤️
نامزدیم...ممنون داداش ❣️
داداش بردیا
مبارک باشه، خیلی خوشحال شدم آخر با همون که خودت میخواستی؟!
فرشته خانم❤️
اون ک چندساله عمرشو داده ب شما....
داداش بردیا
آخیییی، خیلی متاسف شدم، بهرحال زندگی بیرحمانه همچنان ادامه داره....
فرقی نمیکنه به هر حال هرکی که ترو بفهمه و دوستت داشته باشه همون خوبه.
فرشته خانم❤️
اوهوم دوسم داره.... منم دوسش دارم خیلی دوسش دارم..
داداش بردیا
خداروشکر انشا الله خوشبخت بشین.