نشست بودم جایی یهو اتاقم رو بستم برق هایی اتاقمو خاموش بود یهو یکی اومد دستمو گرفت زد روشونم گفت تو زود این چیزای ک هم میگن میر و تو باورش کردی گفتم من نگفتم بر و دستم یخ شد از شددت سرما به خودم پیچیدم بهم گفت کابوس تموم نمیش گفت زندگیت ادامه داره گفتم حرف هات قشنگ بخند خندید وگفتم خوب سوژه خنده تو شدم خدارو شکر میدونی از ته دل تا حالا نخندیدم شادیم رفت غم جایی گرفت اما بازم خدارو شاکرم ک خدا بزرگ برای هم ما کوچیکا بقول دوستم بچه فقیر و پاین شهر چه به عاشق شدن داداش

....:
شاید افسرد شدم شایدم تو خودم میریزم اما دلم نمیفهمم چش دلم میخواد سر صبح پاشم به اونی ک دوستش دارم بگم صبح بخیر عشقم خوبی کجایی دلم رفت برات و تنگ شد بهش بگم نفسم بند بند نفس هات بهم واقعا من دلم برات تنگ شد صدات اروم میکن اگا حیف ک نیست حیف ک ندارم حیف ک لحظه قدم به قدم احساسم میزارم پای بچه گیم با خودم میگم نکن بچه ام نکن دارم کم میارم نکن واقعا من اونی نیستم ک میخواد باش چمیدونم

وقتی به خودم فکر میکنم دوس دارم برم یه جایی دور یه جایی ک کسی ن ببین ن بشنو نه بخواد منو برم فقط برم شبها از بس الکل میخوردم فقط مستی بود ارومم میکرد الان مستی کنار گذاشتم سیگار ارومم میکن اما بازم دلم میگیر بازم حس میکنم هیچی ندارم

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.