گر در اين دنيا نمي ديدم تو را

گر نبودم با تو هرگز آشنا

گر در آن مخمل نبودي همچو شمع

يا نمي ديدم تو را در بين جمع

گر ز هر بيگانه اي بيگانه تر

از كنارت مي گذشتم بي خبر

گر نمي كردي به سوي من نگاه

با نگاهي گر نمي رفتم به راه

عاشقي گر در سرشت من نبود

گر تو را بخت بد كوتاه من

سوي ديگر مي كشيد از راه من

اين زمان جانم ز قهرت پر نبود

سينه ام منزلگه ديگر ببود

گر چه عشقت غير حسرت بر نداشت

ساقيت جز درد در ساغر نداشت

گر چه ديدم در رهت دام بلا

واي بر من گر نمي ديدم تو را

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.