روزی از راه آمدم اینجا ساعتش را درست یادم نیست
دیدم انگار دوستت دارم علّتش را درست یادم نیست

چشم من از همان نگاه نخست با تو احساس آشنایی کرد
خنده اَت حالت عجیبی داشت حالتش را درست یادم نیست

زیر چشمی نگاه میکردم صورتت را و در خیال خودم
می ، از قدح بردستت خوردم لذّتش را درست یادم نیست

باورش سخت بود و نا ممکن که دلم بوی عاشقی می داد
پیش از این او همیشه تنها بود مدّتش را درست یادم نیست

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.