تو!آسمان پر از ابردسته دسته ببار
فقط به حرمت این قلب سرشکسته ببار

در انتظار چه‌ای؟خون‌جگرتر از این غم؟
ببین چگونه دلی از دلی گسسته
ببار

چقدرگریه به آغوش پرده‌پوشِ پتو؟
برای راحتی چشم‌های خسته،ببار

به روی شهربباران نمِ فراموشی
به هر چه خاطره‌ی خیسِ چشم‌بسته ببار
عجب غبار غمی بعداو نشسته به من
چه چشم‌های پُری از غمش نشسته به بار...