ورود به حساب
عضویت در شبکه
۰
خطابها
۰
دیدگاهها
۰
درخواستها
۰
اطلاعیهها
۰
تاپیکها
۰
علیرضا
۵ سال قبل
در
بارانی ها
نشانهگذاری
لغو نشانهگذاری
پیگیری دیدگاه
گزارش
مشاهده
بروزرسانی
بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
خوشتر از جان چه بود از سر آن برخیزد
بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد
از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد
بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار
تا ز گلزار و چمن رسم خزان برخیزد
پشت افلاک خمیدست از این بار گران
ای سبک روح ز تو بار گران برخیزد
من چو از تیر توام بال و پری بخش مرا
خوش پرد تیر زمانی که کمان برخیزد
رمه خفتست همیگردد گرگ از چپ و راست
سگ ما بانگ برآرد که شبان برخیزد
من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم
چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد
هین خمش دل پنهانست کجا زیر زبان
آشکارا شود این دل چو زبان برخیزد
این مجابات مجیر است در آن قطعه که گفت
بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
پسند
موردی برای نمایش وجود ندارد.
بازنشر
موردی برای نمایش وجود ندارد.
add
×
×
اطلاعرسان
ارسال پست
برای ارسال باید وارد حساب کاربری خود شوید.