روزي زني عقربي را ديد درون آب 
دست و پا مـيزند ...!

تصميم گرفت عقرب رانجات دهد؛ 
اما عقرب انگشت او را نـيش زد ؛ 
زن باز هم  سعي كرد تا عقرب را از آب 
بيرون بكشد، اما عقرب بار ديگر او را نـيش زد. رهگذري او را ديد و پرسيد : 
براي چه اصرار داري عقربي را كه مدام تو را نـيش ميزند نجات دهي؟
زن  پاسخ داد:
اين طبيعت عقرب است كه نيش بزند ولي طبيعت من *عـــشق ورزيدن* است؛

تقديم به كساني كه نيش عقربها را خوردند 
و باز هم *عـــشق* ورزيدند!

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.