‏از حموم با این حوله کلاه دار ها اومدم بیرون گفتم آب پرتقال نداریم؟ بابام یه نگاهی به حوله‌ام انداخت گفت تا شما یه دست گُلف بزنی الساعه آماده میکنم ارباب

بازنشر